- شکر سوار
- سواری که سواری وی مطبوع نماید
معنی شکر سوار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آن که بر شتر سوار گردد
شکر خورنده: طوطی شکر خوار
آفتاب (به اعتبار اینکه برج اسد خانه اوست)
سوار بر شتر شدن
سپاسگزار آن که شکر نعمت و احسان کسی گوید سپاسگزار. توضیح نوشتن این ترکیب به صورت شکر گذار غلط است. قیاس کنید با سپاسگزار
سماعی مطبوع و شیرین مانند شکر
خوابی مطبوع و شیرین خواب خوش شاد خواب، خواب سحر
گیاهی است خار دار از مرکبان به شکل خارخاسک که گلهایش به شکل گلوله ای خاردار و آبی رنگ در انتهای ساقه قرار دارند. این گیاه در سراسر دنیای قدیم می روید. بر روی برگها و ساقه این گیاه حشره ای از راسته قاب بالان به نام خزوکک جهت حفظ تخمها و نوزاد خود پیله ای می بندد به قدر یک فندق که سفید رنگ است. نوزاد پس از آن که به حیوان بالغ بدل شد پیله را سوراخ می کند و از آن خارج میگردد. جنس پیله این حیوان که از ترشحات گیاه شکر تیغال ساخته شده ترکیبی از مواد سلولزی و نشاسته و مواد ازته و به مقدار زیاد (در حدود 25 درصد) قند مخصوصی به نام ترهالوز است. در طب قدیم از این پیله که به نام شکر تیغال یا گل تیغال می نامند. خار شکر رعی الابل شوک الجمال شوک الجمل شکر تیار، پیله ای که حشره خزوکک بر روی اندام های گیاه تیغال می بندد
بسیار خور پر خور، گرسنه
بچه ای که هنوز شیر خورد شیر خواره شیر خور
پرخور، بسیار خوار، شکم بنده
سوار دلاور و چالاک و ماهر در سواری اسب
کسی که در سواری و تاخت و تاز نظیر و همتا نداشته باشد، تک سوار، یکه تاز
سواریگانه
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
شکر ریزنده، بسیار شیرین
آنکه بر شیر سوار می شود
شیرسوار فلک: کنایه از خورشید. در قدیم می پنداشتند که خورشید بر پشت شیری سوار است و در آسمان سیر می کند
شیرسوار فلک: کنایه از خورشید. در قدیم می پنداشتند که خورشید بر پشت شیری سوار است و در آسمان سیر می کند
به قدر یک شکم، به اندازۀ یک خوراک، برای مثال چرا از پی یک شکم وار نان / گراینده باید به هر سو عنان (نظامی - ۱۰۹۶)
تک سوار، یکه سوار، یکه تاز، کنایه از آفتاب
کسی که در سواری و تاخت و تاز نظیر و همتا نداشته باشد، یک سوار، یکه سوار
دلاور، یکه سوار
شکرخور، خورندۀ شکر